چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که در ارتباطات اجتماعی، برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟
نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی، کلید این امر را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند.
به طور کلی، انسانها، همانند موجودات دریایی به ۳طبقه تقسیم می شوند: ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور، که همیشه ماهیهای قربانیاند زیرا توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
برخی از انسانها نیز چنین هستند؛ آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها هستند با روش (برنده – بازنده) برای اینکه من برنده شوم، تو باید بازنده باشی. برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن و یک وعده غذایی بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل با انسانهای کوسه مسلک برخورد کرده باشیم مثل کارکنانی که برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
دسته سوم:
نوع دیگری از حیوانات دریایی که دلفینها هستند. این موجودات آبزی باهوش، دارای روحیه همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده _ برنده را برگزیده اند.
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، ۴ دلفین دیگر او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
نکته جالب :
در سان دیه گو پژوهشگران ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را به مدت یک هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسه ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین ها حمله ور شدند. دلفین ها فقط می خواستند با آنها بازی کنند ولی کوسه ها بی وقفه به آنها حمله می کردند. سر انجام دلفین ها به آرامی کوسه ها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسه ها حمله می کرد آنها به ستون فقرات پشت یا دنده هایش می کوبیدند و آنها را می شکستند. به این ترتیب کوسه ها یکی بعد از دیگری کشته می شدند.
پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و ۵ دلفین زنده در حالی که با هم زندگی می کردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسه ای، برای برنده شدن، دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از تشخیص های پربار است…