جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد . رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده وخوش قلب یافت ، به او گفت، پادشاه اهل معرفت است ، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، …
Read More »